سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دست نوشته های من

دلنوشته پنج شنبه 88/2/31 ساعت 7:43 عصر

ینجا وقتی از پشت پنجره بیرون را میبینی و دیدن که چه بگویم احساس می کنی , فقط و فقط شیشه ای جدایت کرده و بس . توان باز کردنش را اگر نداشته باشی زندانی اتاقی و در حسرت منظره ی از دست رفته . و شاید اگر توانش را داشته باشی آن را باز کنی و دیگر حایلی میان نباشد . اگر آنقدر ها شانس

بیاوری که بالای برجی ساکن نباشی . بدون آن شیشه ی دو جداره ی بزرگ باز هم یک چیز دیگر میانت و منظره دلفریب تو قرار می گیرد . فاصله ی آسفالت داغ و سنگ های پیاده رو و طبقه ?? . اینجا فاصله فقط جسارت است . اما باید در این جسارت بدانی داری حماقت می کنی یا شجاعت . این سوال برای هر کسی معنای بخصوصی داره و شاید برای تو معنایش این باشد که دوباره روی تخت دراز بکشی . بی آنکه سعی در بدست آوردن آن بیرون کنی . فقط نگاهش کنی و لذت ببری و حسرت که نداریش . و اگر کمی باهوش تر باشی درک این نکته که اگر آن جا بودی دیگر لذت دیدنش را بهره مند نمی شدی . پس بهتر است حسرت هم نخوری . آن نگهبانی که بیرون پنجره نگاهت می کند تنها وظیفه اش این است که نگذارد تو بر خلاف طبیعت عمل کنی . مسلما مرگ یا زندگی تو برای او هیچ اهمیتی ندارد . مردن یا زنده بودن تو هم هیچ اهمیتی در روند طبیعی ندارد .تنها او نمی گذارد که هم زنده باشی و هم مرده . یعنی در یک لحظه هم زنده و هم مرده . چون این یک تناقض است دیگر . تصور کن در حالی که مرده ای , یعنی جانی نداری . صحبت می کنی . خوب نمی شود که . کسی باید جلویش را بگیرد . و این نمی شود من هم از آن جنس نمی شود هاست که یعنی کاش می شد . جبر . حالا اسمش را می خواهی فرشته بگذاری یا نگهبان نمی دانم. فرشته ی نگهبان.فرض کن با دو بال زیبا و یک باتوم گنده . زیبا و زشت مخلوطی در هم است این نگهبان - فرشته ی ما. به هر حال این روند نیازی به نگهبان یا آن موجود بالدار زیبای مخلوط شده با آن ندارد. خودش نگهبان خودش است . فرشته هم یعنی نگهبان به معنایی . پس ببین این موجود خوشگل و زشت این بیرون که ایستاده خود زندگی است . یعنی یکجورایی آنقدر های پیچیده که نمی شود توضیحش داد. البته اگر دستانم را گرفته بودی می فهمیدی . فقط مشکل سر این زبان لعنتی است . می دانی وقتی این غربی های بوسه ی فرانسوی می کنند همدیگر را . یعنی وافعا مفاهیم زبانیشان را بدون ایجاد صوت مثل یک کابل منتقل می کنند ؟ یا فقط یک احساس است . و شاید فقط یک عادت قدیمی . اگر کمی با احساس باشیم رمانتیک . یا مثال خود خواهی کامل بشر . یا کمی ملایمتر . مگر خود خواهی بد است ؟ تنازع بقا است دیگر. به هر حال من این فرشته نگهبان را نمی توانم دوست داشته باشم یا دوستش نداشته باشم. مثل موجود بی تفاوتی است که مجبورت می کند که کاری را که می خواهد بکنی . چون از این زوری که بر تو استفاده می کند , ناراحتی , دوستش نداری و چون می بینی که از این اجباری که بر تو می راند خودش سود نمی برد دلت برایش می سوزد . برای همین است که می گویم این فرشته ی نگهبان , خودش جبر است و خودش طبیعت . و گرنه اگر یک فرشته بود حتما از این کارهای خوب ما احساس خوشحالی می کرد و تند و تند یاد داشت می کرد تا ببرد پهلوی خدا و جایزه مان را بگیرد و به ما بدهد . و اگر نگهبان بود حتما از اذیت کردنمان خوشحال می شد . می بینی که نه نگهبان است و نه فرشته . جبر است دیگر . حالا می خواهی روی تخت دراز بکشی و حسرت بخوری و لعن و نفرین کنی. این یعنی به نگهبان اهمیت دادی . یا لذت ببری و حسرت را هم نخوری و منظره را ببینی . یعنی نگبهان را محل نگذاشتی و فقط با این فرشته ی زیبا خوشی .اگر هم حسرت بخوری و لذت ببری یعنی فرشته را با نگهبان می خواهی . زیبایی فرشته را با بدی این نگهبان زشت می خواهی . واقعا حماقت نیست ؟ این فرشته اگر کمی خوش مشرب هم باشد دیگر خیلی عالی میشود. من فرشته را دوست دارم . حالا این شیشه دو جداره است چه اهمیتی دارد . فرشته ها که از هر چیزی می گذرند. آن نگهبان فقط بیرون پنجره ی من زندانی است. خودش هم بخواهد نمی تواند داخل شود. فرشته نیست که بتواند. نگهبان است .نگهبان را هم اگر محل نگذاری فراموش می شود . دیگر حتی نمی بینی اش. تازه عمرش هم کوتاه است . بر خلاف فرشته. . دیدی چه انتخاب شگفت انگیزی دارم ؟ منظره که از دست رفته .


نوشته شده توسط: غریبه اشنا


خانه
مدیریت
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 
 Atom 



:: کل بازدیدها ::
219621


:: بازدیدهای امروز ::
17


:: بازدیدهای دیروز ::
6



:: درباره من ::

دست نوشته های من

غریبه اشنا
اهل درسم... روزگارم بد نیست! جیب خالی دارم...خرده پولی... سر سوزن عقلی دوستانی دارم بهتر از عزرائیل! درسهایی بدتر از تلخی زهر !!! و کلاسی که در این دانشگاه است.جنب دستشویی ها...جنب آن سلف خراب..من یک دانشجویم...چشمهایم کم سو.. کله ام بی مو..درس کفاره ی من! من جنون را هر دم در میان جزوه هایم می بینم... در کتابم جریان دارد چرت..جریان دارد پرت..همه ی فکر و خیالم متزلزل شده است جزوه هایم را وقتی می خوانم که امتحانش فرداست!!! برگه ی تقلب را من با غفلت مراقب عزیز می خوانم پی خونسردی خود!!! اهل درسم پیشه ام بیکاریست..گاه گاهی در می روم از توی کلاس تا سلف...تا که با خوردن دوغ و شکلات این دل سوخته ام خنک شود...چه خیالی...چه خیالی!!! می دانم از پس ناچاری است..خوب میدانم آخر ترم کار من زاری است !!!

:: لینک به وبلاگ ::

دست نوشته های من


:: فهرست موضوعی یادداشت ها::

دانشگاه[6] . درس[3] . دعا[2] . امتحان[2] . کتابخانه[2] . موسیقی . یلدای وبلاگستان . استاد . استراحت . تاریخ تحلیلی صدر اسلام . تاکسی . تبریک سال نو . ترافیک . تقلب . تولد . حلالیت . خاطره . خداحافظی . دل نوشته ها . روز پدر . روز دانشجو . زن . زندگی ماشینی . سکوت . شعر . شیطنت . عصر جدید . عید نوروز . فال حافظ .


:: آرشیو ::

دست نوشته های قدیمی
پاییز 1387
تابستان 1387
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
آذر 1387
بهمن 1387
دی 1387


:: دوستان من (لینک) ::

بسیار بهار آید و بی ما گذرد !!!
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
و خدایی در این نزدیکیست
بزرگترین لینک باکس آهنگهای رپ
زندگی خوب من
چند کیلو امیدواری
هانیبال
همسفر عشق
باد سوار
یادداشت های شب
پسر آرتا
به رنگ رویا
ایران سرزمین همیشه جاوید
سیندرلا
دل نوشته های یک خانم مدیر
پاتوق
ع+ش+ق:؟؟؟ (مهدی)
تک نهال باغ عشق ( سحر )
ارتش دامبلدور
نیمه پنهان من
.:. ▪ .: AZAR:. ▪ .:.
فلسفه های لاجوردی
تورنگ
دختری که تنها در معبر اینه ها نشسته است
پاتریس انلاین
مصطفی
اگر بگذارند میتوانم خودم باشم
ققنوس
اوای باران
نیلوفر آبی
محبوب من
من و تو
عشقولانه های دالتون
موفق باشی
کلبه احزان
ساده دل
دست نوشته های پسری از نسل افتاب(وبلاگ قبلی خودم)
وبلاگ نویسان اصولگرا (همراهان انقلاب)
تک هوادار گلزار
تو مال منی یا نه؟؟؟؟؟
گالری عکسهای زیبا
بگذار ترانه من ساده باشد
اشیانه مهر


:: لوگوی دوستان من ::




















:: خبرنامه ::

 

:: موسیقی وبلاگ::


:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو